می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد
گیرم این عشق -که آتش زده بر زندگی ات-
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
گیرم این دفعه که برگشت، بماند.نرود!
گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد
بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند
روز برگشتنِ او اولِ آبان باشد!
.
.
بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
منبع
درباره این سایت